نسل جدید
سلام متاسفانه یه کوچولو خانوادمون درگیری های مختلفی دارن که ان شاءالله همش خیره و از بلاهای بزرگتر جلوگیری کنه. خلاصه بعد از فوت شوهر خاله عزیزم، من که مشکل چشمی پیدا کردم و بیمارستان بستری شدم و الان بهترم شکر خدا، پای خالم شکست، خاله فاطمه محمدمهدی هم انگشت پاش در رفته، مامان طاهره هم مشکل شدید زانو پبدا کرده و همه چی آرومه و ما همه خوشالیم! دیروز من و محمدمهدی رفته بودیم خونه زهراسادات (خاله اینا) تا اگه کمکی از دستمون بر میاد انجام بدیم محمدمهدی گوشی اسباب بازی دستش گرفته : محمدمهدی : مامان اوکو یه هامونس (یه خانومس) من: خانومه با شما چی کار داره عزیزم؟ محمدمهدی : میگه گشنمه ! من: OOOOOOOO مادر جون میذاشتی...